«زلزله که آمد، اول دوتار را نجات دادم»
«زلزله که آمد، اول دوتار را نجات دادم» وقتی در شیروان زلزله آمده، به جای نجات زن و بچهاش، اول از همه دوتار پدرش را نجات میدهد. جای پنجه و انگشتان پدرش، دسته دوتاری را که با صدف تزئین شده، گود کرده است. این ساز به جانش بسته است و به هر کسی اجازه نمیدهد […]