Wednesday, 8 May , 2024
فرهنگ »
شناسه خبر : 11443
پرینتخانه » سیاسی, فرامنطقه ای
تاریخ انتشار : 19 نوامبر 2020 - 17:27 |
چگونه ریگانها آمریکا را گول زدند؟!
“مستندی از چگونگی خلق یک تصویر ساختگی”
چگونه ریگانها آمریکا را گول زدند؟! “مستندی از چگونگی خلق یک تصویر ساختگی” مشهدنیوز/ مجموعهای مستند به تازگی به بررسی دوران مخرب رونالد و نانسی ریگان پرداخته، و همچنین شیوه دسیسهآمیز ساخت این دو اسطوره، که هنوز در باور مردم زندهاند. از زمانی که بالای لب ریچارد نیکسون در مناظره با جان اف. کندی از عرق […]
چگونه ریگانها آمریکا را گول زدند؟!
“مستندی از چگونگی خلق یک تصویر ساختگی”
مشهدنیوز/ مجموعهای مستند به تازگی به بررسی دوران مخرب رونالد و نانسی ریگان پرداخته، و همچنین شیوه دسیسهآمیز ساخت این دو اسطوره، که هنوز در باور مردم زندهاند.
از زمانی که بالای لب ریچارد نیکسون در مناظره با جان اف. کندی از عرق خیس شد و به باخت وی در انتخابات ۱۹۶۰ انجامید، تلویزیون برای هر کس که کوچکترین امیدی به ریاستجمهوری دارد مهمترین آوردگاه اثبات توانایی و شایستگی به شمار میرود.
جعبه جادو و اهدای جایزه بینایی به عموم مردم، ساختار بازی را از بنیان به هم ریخت. چرا که گردانندگان کارزارهای انتخاباتی و همچنین صاحبان قدرت مجبور بودند برای مدیریت دقیق تصاویر و ارائه آگاهانه چهرهای مثبت آموزش ببینند. در سیاست آمریکایی، کسی که از چهره سینمایی-تلویزیونی جذابی بهره برده باشد میتواند خیال رایدهندگانی را که لیوان نوشیدنیبهدست به تلویزیون چشم دوختهاند راحت کند و اعتماد آنها را جلب نماید. ولی پستهای ردهبالا در سیاست خارجی به این سادگی به دست نمیآیند. و این نوعی ناهماهنگی به حساب میآید که به برخی چهرههای ناشناخته اجازه داده تا به بالاترین جایگاه در ساختار قدرت دست یابند.
مستندی چهارقسمتی به نام ریگانها (Reagans) که در شبکه شوتایم (Showtime) به روی آنتن خواهد رفت توان بالا در مدیریت روابط عمومی را دلیل اصلی صعود زودهنگام ریگان بر نردبام قدرت برمیشمارد، و همچنین راز فراگیری و محبوبیت دولت وی در حزب جمهوریخواه را نیز در همین میداند. چهلمین فرمانده کل قوا و بانوی اول او، نانسی ریگان به شکلی بیسابقه چهرهای را که از آنان ارائه میشد مدیریت کردند و به همین دلیل در دوره تصدیشان در کاخسفید، در دهه ۸۰ میلادی به عنوان منجیان سبکزندگی جناح راستی شناخته شدند.
کارگردان مجموعه، مت تیرناور (Matt Tyrnauer) که از خانهاش در لسآنجلس با گاردین گفتگو میکرد گفت: “اسطورهسازی از رونالد و نانسی ریگان نسبت به همه رییسجمهورهای امروزی گستردهتر و تاثیرگذارتر بوده. آنها چهرهای ساختگی خلق کردند که با واقعیت همخوانی ندارد، تصویری که تازه امروز در بوته آزمایش قرار گرفته است.”
تیرناور که سالها خبرنگار مجله ونیتیفِر (Vanity Fair) بوده و اکنون به مستندسازی روی آورده بخش عمده زندگی حرفهای خود را به بررسی و کنکاش در کریدورهای تاثیرگذار پرداخته است. در زمینه اینگونه روابط و لابیهای تاثیرگذار، هیچ مورد مطالعاتی گویاتر از جریان ریگان در سابقه کاری تیرناور یافت نمیشود. او نخستین بار زمانی به شخصیت پیچیده ریگان پی برد که به ویراستاری مقالههای گور ویدال (Gore Vidal) مشغول بود. گور شخصیتی بود که الگوی حرفهای و بعدها دوست تیرناور به حساب میآمد. او میگوید: “گور مقالهای بسیار قوی نوشت به نام 《رونی و نانسی: زندگی در قاب تصویر》. این مقاله از بسیاری جهات نقطه آغاز کار من بود. مقاله گور برای من مثل کندن پوست درخت، نقاب از چهره اسطورهای ریگان برداشت. شخص دیگری که بر روی من تاثیر کلیدی داشت گری ویلز ( Gary Wills) بود که به باور من بهترین کتاب را درباره ریگان نوشت؛ 《آمریکای ریگان: معصومیت در خانه خالی》. این کتاب به هیچ وجه یک زندگینامه معمولی با هدف تخریب یک مهره سوخته نیست، بلکه با بالاترین میزان هوشیاری میگوید این مرد که بود و چه نقشههایی داشت، و اینکه تا چه حد به خودتوهمی و جادوپنداری مبتلا بود که نگاهش به دنیا و شیوههای مدیریتش بدان شکل درآمده بود. “
در این مستند، تیرناور همه جنبههای زندگی ریگان را پوشش داده و خطی را پی میگیرد که ریگان را از هالیوود به اجرای دومش در واشنگتن میرساند، جایی که درسهایی که در شوبیز (showbiz) فراگرفته را به کار میبندد. او در کالیفرنیا به عنوان یک سیاستمدار تازهکار خیلی زود پیشرفت کرد و این به خاطر جذابیت سینماییاش بود که به خوبی هم رنگ و جلا داده شده بود و با همین دستاویز به راحتی میتوانست هر لایحه و دیدگاهی را پیش ببرد؛ چنان که ایرنا در روایت میکند: “اهمیتی هم نداشت مباحثی که مطرح میکرد چقدر راستِافراطی و یا حتی ابلهانه باشد.” در فیلمهای تبلیغاتی او را با کلاه کابوی بر اسب سوار میکردند، برای تاختی سهمگین بر پیکر لیبرالیسم ساختگی و بیبنیان. تیرناور اینگونه توضیح میدهد: “بخش اصلی داستان حول رسانه و اینکه ریگانها چقدر زیرکانه آن را به خدمت خود درآوردند میگردد. چنانکه چهره دانشگاهی، جیسون جانسون (Jason Johnson) در این مستند میگوید، ریگان به رسانهها چیزی را داد که انتظارش را میکشیدند: ریاستجمهوری تلویزیونی. در این واقعیت که جای هیچ بحثی نیست، تازه جنبههای دیگری از آنچه ریگان از خود به جا گذاشت نیز وجود دارد که با روح آمریکایی از این هم سازگارتر است. رایدهندگان بر اساس درک و احساست خود رای میدهند، که از قضا ریگان خوب بلد بود چطور با آن بازی کند.”
پافشاری دولت ریگان بر اینکه از هر حرکتی مستندی تهیه شود، گنجینه بسیار گرانبهایی از فیلمهای آرشیوی در اختیار تیرناور قرار داده، که برخی از این فیلمها دامان ریگان را لکهدار میکند. در صحنهای میشنویم ریگان که در آن هنگام فرماندار بوده، در مکالمهای خصوصی با نیکسون، در اشاره به نمایندگان آفریقاییتبار سازمان ملل، واژه “میمون” را به کار میبرد. زمانی که کارگردان داشت تحقیقات لازم را به عمل میآورد از اینکه آن روی دیگر (و البته زشتتر) شخصیت ریگان را به این راحتی میدید متحیر شده بود.
تیرناور میگوید: “این آرشیو، اطلاعات بسیار خوبی درباره پوشش رسانهای ریگان در بر دارد و همه فیلمها و دیگر مدارک (حتی بخشهای ناخوشایند آن) ثبت و ضبط شده و به صورت کامل در دسترس است. این مدارک و مستندات یکی نشان میدهد که چه تصویر گزینشی و ویرایششدهای از وی میساختند و در حافظه مردم حک میکردند، و دیگر اینکه آنچه او میگفت و از میکروفونهایی که به اشتباه روشن شده بود درز میکرد امروزه تکاندهنده به حساب میآید.”
این مجموعه از رهگذر نظرات پسرش، رونالد جونیور(Ronald Jr.) به دید عمیقتر و نزدیکتری از ریگان دست پیدا میکند. رونالد جونیور در یک مصاحبه هشتساعته، مادرش را قدرت پشت پرده آن دوران به تصویر میکشد؛ وقتی دوربینهای فیلمبرداری از کار میایستاد او به همسرش مشاورههایی میداد، از قبیل اینکه در پاسخ به پرسشهایی درباره بحران ایدز بگوید چنین چیزی اساسا وجود ندارد، یا اینکه درباره اقدام تنبیهی “جنگ علیه مواد مخدر” چه بگوید و همچنین درباره ثروتهای بادآورده ناشی از لغو ناگهانی قوانین و مقررات که بعدها به اقتصاد ریگانی (Reaganomics) معروف شد. نانسی که علنا یک جناحچپی بود، با پولهای گزاف بهدستآمده از مالیات، دائم در حال تغییر دکوراسیون بود، از اینکه شوهرش بیش از هر چیز شیفته ظواهر بود نیز حمایت میکرد. تیرناور میگوید: “واقعا فکر میکنم سلطه نانسی بر دایره قدرت، از آنچه 《مشعلداران*》میخواهند به ما بقبولانند گستردهتر بوده. اگر از یک عدسی پسا هیلاری به نانسی نگاه کنیم نتیجه جالبی خواهد داشت که البته در واقع این کار انجام نشده. هر دوی آنها به عنوان بانوی اول تاثیر بهسزایی بر حکمرانی همسرانشان داشتند، با این تفاوت که نانسی عزم خود را جزم کرده بود تا این تاثیرگذاری را کتمان هم بکند.”
اگر دقیق و وظیفهشناسانه به فهرست کردن آسیبهایی که هر دو ریگان به جوامع سیاهپوستان و دگرباشان جنسی** وارد کردند بپردازیم به نموداری خواهیم رسید که نشان میدهد چطور لطمهای که این رییسجمهور زد، به وضعیت سیاسی-اجتماعی حال حاضر انجامید. گرچه در هیچیک از این چهار قسمت، احدی نام ترامپ را بر زبان نمیآورد، شبح او را در سخنرانیها و تظاهرات دوران ریگان میتوان دید. نسلهایی مجزا که با یک شعار به هم پیوند میخورند: “شکوه آمریکا را برگردان”. تیرناور میگوید: “ریگان راه را برای ترامپ باز کرد. او برای بهدستآوردن قدرت سیاسی از اصطلاحات زیرپوستی نژادپرستانه استفاده میکرد. ترامپ و ریگان خیلی مانند هم عمل میکنند، تنها با تفاوتهایی در شکل ظاهری عملکرد. ریگان در نقش یک رییسجمهور بازی میکند. او مدل خودش را از یک رییسجمهور ارائه میدهد، همان کاری که مایکل داگلاس، کوین کلاین یا مارتین شین نیز میکنند. منظور این نیست که ریگان در فلسفه سیاسی دانشجوی سختکوشی نبود، گرچه آموزهها را ناآگاهانه به کار میگرفت. ولی به هر حال او نقش بازی میکرد.”
این هر دو رییسجمهور، دنیای ایدئولوژیک خود را خلق کردند و قول دادند به هرکس که بخواهد در آن دنیای تنگ و تاریک، و منزوی به آنها ملحق شود جوایزی شگفتآور خواهند داد. از میان همه آنچه از دوران ریاستجمهوری ریگان میتوان آموخت، درس زیانآوری هست که بیش از دیگر درسها ماندگاری داشته و دارد، و آن اینکه تا زمانی که تعداد معینی از مردم ، در واقع به قدر کفایت، به موضوعی باور داشته باشند هیچ اهمیتی ندارد آن موضوع درست باشد یا نه!
زندگی روزمره برای آمریکاییهایی که شانس حضور در میان سهامداران والاستریت یا راهاندازی کاسبی مناسبی را نداشت بدتر و بدتر میشد و در همان حال صحبتهای شخص ریگان به کسانی که به وی رای داده بودند اطمینان میداد که دارند از بزرگترین جهش در میزان رفاه بهره میبرند؛ جهشی که کشور تا آن روز به خود ندیده بود. تیرناور در گفتگو، درباره ضعفها و شکستهای ریگان رُکتر صحبت میکند، چیزی که آداب حرفهای به او اجازه نداده تا در کارش پیاده کند. او میگوید: “ریگان تنها بر همان دانستههای خودش پافشاری میکرد. او خردمند یا کنجکاو نبود و به هیچچیز به شکل عمیق فکر نمیکرد. وی قلبا یک مرتجع بود. کدهای هستهای، دفتر بیضی (Oval Office) و عظیمترین جایگاه برای قلدری و رجزخوانی در سطح جهانی، در اختیار او قرار گرفت، و او با اینها چه کرد؟ او به شیوههایی واقعا مخرب در صدد برآمد تا دولت فدرال را با یک جور اتصال کوتاه، یکسره کند[یعنی کاهش چشمگیر قوانین و مقررات]. او سیاستهایی وضع کرد که به آمریکاییهای آفریقاییتبار آسیب زد و آنان را رنجاند و به اقلیتها ضررهای مالی رساند. او به چیزهایی باور داشت که درست نبود و آنها را با صدای بلند بازگو هم میکرد. او به رد دستاوردهای علمی میپرداخت و علنا در برابر نظریه تکامل جبهه میگرفت و کماکان به نظریه آفرینش باور داشت. وی فراگیری ایدز را نادیده میگرفت و آن را مردود میدانست. او میگفت درختها باعث آلودگی محیطزیست میشوند، و امروز این حرف ما را به یاد ترامپ میاندازد که گفت توربینهای بادی باعث آلودگی محیطزیست میشوند.”
بازیگری که به قدرتمندترین آدم روی زمین بدل شد، هنوز اسطورهای نیرومند برای جمهوریخواهان باقی مانده است، دستکم به دلیل اینکه نشان داد چگونه بیتجربگی میتواند به جای اینکه باعث ضعف شود مایه قدرت باشد. استیلای غیرقابلتوضیح ترامپ نیز ثابت کرد که فقدان همه! شرایط سیاسی احراز جایگاه ریاستجمهوری هم نمیتواند جلوی موفقیت کسی را بگیرد. در عوض، کاندیدایی آگاهتر و داناتر، در گذر از انتقادها و موانع، حسابی به دردسر خواهد افتاد. یک آدم پرسروصدای فوقمحافظهکار که در بیشتر موارد نژادپرست هم باشد و در هنگام رقابت، تنها به پرت کردن حواس حریف فکر کند، همه ویژگیهای لازم را برای رسیدن به این پست (مالاندوزی و سوء استفاده از قدرت، و نه حراست از شهروندان آمریکایی) دارد.
تیرناور میگوید: “خود ریگان هم در اواخر دوره دوم ریاستجمهوریاش اقرار کرد و گفت همیشه به این فکر میکند که اگر کسی بازیگر نباشد چطور میتواند از پس این کار بر بیاید؟!”
تیرناور در ادامه میگوید: “به نظر من این الزاما چیز بدی نیست. فرانکلین روزولت که به باور من برجستهترین رییسجمهور کشور ما بوده، استاد بهکارگیری رسانه دوران خودش بود: رادیو. چگونگی نمایش عملکرد و توانایی کار با رسانهها، بخش بسیار مهمیست از یک رهبری توانمند. این نکته زمانی درباره ریگان مشکلساز و حتی خندهدار به نظر میرسد که به وی به چشم یک تبلیغاتچی حراف نگاه کنیم، چیزی که او در تمام دوران بازیگریاش بوده، و بیشتر در نقش برگزارکنندگان جشنها و مهمانیها ظاهر میشده. او در رادیو و تلویزیون نقش یک مشتری خوشتیپ و مشتریجمعکنِ حرفهای را برای محصولات جنرالالکتریک بازی میکرد. او خیلی خوب با این رُل عجین شده بود چون به مدت سه دهه بارها و بارها آن را اجرا کرده بود. برای همین خیلی راحت باز هم این نقش را به او دادند.”
پخش مستند ریگانها از پانزدهم نوامبر در شبکه شوتایم آغاز خواهد شد و تاریخ پخش آن در بریتانیا نیز اعلام خواهد شد.
گردآوری: چارلز برامسکو (Charles Bramesco)
*the keepers of the flame: منظور پرچم داران فرهنگی و سیاسی آمریکاست
**+LGBTQ
برگردان: شاهین طاقتی
برچسب ها
آمریکا , رونالد و نانسی ریگان , ریچارد نیکسون , ریگان
به اشتراک بگذارید
https://www.mashhadnews.ir/?p=11443
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.